همانطور که قبلاً نیز مورد تاکید واقع شد، علت عمده پرداختن به مساله خوارج و نحوه برخورد حضرت علی(علیهالسلام) با آنان و نیز مرور عقاید و افکار آنان در عصر و نسل حاضر، به رغم انقراض کامل آنان، نفوذ رویکرد و اشاعه نگرش آنان در بین ملتها و احزاب و گروههای مختلف در سالهای بعد از انقراض آنان میباشد.
ضربات و خساراتی که از طریق اشاعه طرز تفکر و عقاید آنان به اسلام و مسلمین وارد آمده آنقدر سنگین و گران است که طرح و تبیین مجدد محورها و معیارهای اصلی عقاید آنان را بر متفکران و مفسران و اندیشهورزان دینی واجب ساخته و آشنا نمودن تودههای مسلمان با آسیبها و آفتهایی که از این طریق، جامعه مسلمین را تهدید میکند از ضروریات قطعی فرآیند فعالیتهای فکری و فرهنگی امروز نهادهای ذیربط به شمار میآید.
حدود آزادی مخالفان در حکومت علوی
خوارج که از سرسختترین مخالفان و دشمنان امیرالمومنین(علیهالسلام) بودند تا آنجا که دست به شمشیر نبردند و امنیت اجتماعی را تهدید نکردند و دست به قیام مسلحانه نزدند آزادی و امنیت کامل داشتند اما آنجا که از خطوط قرمز عبور کردند دست به قیام و طغیان زدند «امنیت راهها را سلب کردند، غارتگری و آشوب را پیشه کردند، میخواستند با این وضع دولت را تضعیف کنند و حکومت را از پای درآورند.» (جاذبه و دافعه علی(علیهالسلام)، مطهری، ص 142) مورد تعقیب و طرد و غضب علی (علیهالسلام) قرار گرفته و یا تسلیم شدند و یا طعم تیغ ذوالفقار را چشیدند.
«خارجیها در ابتدا آرام بودند و فقط به انتقاد و بحثهای آزاد اکتفا میکردند. رفتار علی(علیهالسلام) نیز درباره آنان همانطور بود که (در بخشهای پیشین) گفتیم، یعنی به هیچ وجه مزاحم آنها نمیشد و حتی حقوق آنها را از بیت المال قطع نکرد، اما کم کم که از توبه امام علی(علیهالسلام) مایوس گشتند، روششان را عوض کردند و تصمیم گرفتند دست به انقلاب بزنند، … (حاصل آن که) دست به طغیان زدند، امنیت راهها را سلب کردند. اینجا دیگر جای گذشت و آزاد گذاشتن نبود زیرا مسئله اظهار عقیده نیست بلکه اخلال به امنیت اجتماعی و قیام مسلحانه علیه حکومت شرعی است، لذا امام آنان را تعقیب کرد و در کنار نهروان با آنان رو در رو قرار گرفت. خطابه خواند و نصحیت کرد و اتمام حجت نمود. آنگاه پرچم امان را بدست ابو ایوب انصاری داد که هر کس در سایه آن قرار گرفت در امان است. از دوازده هزار نفر، هشت هزارشان برگشتند و بقیه سرسختی نشان دادند. به سختی شکست خوردند و جز معدودی از آنان باقی نماند.» (همان، ص 164)
جنبههای مثبت و منفی خوارج!
«روحیه خوارج، روحیه خاصی است. آنها ترکیبی از زشتی و زیبایی بودند و در مجموع به نحوی بودند که در نهایت امر در صف دشمنان علی(علیهالسلام) قرار گرفتند و شخصیت امام آنها را «دفع» کرد نه «جذب».
ما هم جنبههای مثبت و زیبا و هم جنبههای منفی و نازیبای روحیه آنها را که در مجموع روحیه آنها را خطرناک بلکه وحشتناک کرد ذکر میکنیم.
1- روحیهای مبارزهنگر و فداکار داشتند و در راه عقیده و ایده خویش سرسختانه میکوشیدند. در تاریخ خوارج فداکاریهایی را میبینیم که در تاریخ زندگی بشر کم نظیر است، و این فداکاری و از خود گذشتگی، آنان را شجاع و نیرومند پرورده بود …» (همان، ص 146)
فرزند معاویه: مشتاق مرگم نه فرزندم!
«معاویه شخصی را به دنبال پسرش که خارجی بود فرستاد تا او را برگرداند. پدر نتوانست فرزند را از تصمیمش منصرف کند. عاقبت گفت فرزندم! خواهم رفت و کودک خردسالت را خواهم آورد تا او را ببینی و مهر پدری تو بجنبد و دست برداری. گفت به خدا قسم من به ضربتی سخت مشتاقترم تا به فرزندم.» (فجرالاسلام، ص 243)